مناجات نامه مرحمتی مجید خان پارسایی
اعلی الله مقامه
*فکرم همهجا هست، ولی پیش خدا نیست*
سجاده زر دوز که محرابِ دعا نیست
گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟*!*
از شدت اخلاص من عالَم شده حیران
تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست *!*
از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
یکذره فقط کُندتر از سرعت نور است
هر رکعتِ من حائز عنوان جهانیست*!*
این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
چنديست که این حافظه در خدمت ما نیست
ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
محراب به یاد خم ابروی شما نیست
بیدغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
تا فکر من از قسط عقبمانده جدا نیست
هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
گفتند که این بهره بانکیست، ربا نیست
از بسکه پی نیموجب نان حلالیم
*در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست*
+ نوشته شده در جمعه بیست و دوم آذر ۱۳۹۲ ساعت ۷:۲۷ ب.ظ توسط رئيس اکبري
|
انان که بمن بدی کردن مرا هوشیار کردند، انان که انتقاد کردند بمن راه و رسم زندگی آموختند ، انانکه بی اعتنائی کردند بمن صبر و تحمل آموختند ،آنانکه خوبی کردند بمن مهر و وفا و دوستی آموختند،پس خدایا ؛ بهمه اینانکه باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند ، خیر و نیکی دنیا واخرت عطا فرما.